پرید و صید خودش را شبیه شیر گرفت

پرید و صید خودش را شبیه شیر گرفت

هزار راهزن و دزد را اسیر گرفت

گدای معتبر و مایه دار بی مایه

خمیرمایه ای از حیف نون فطیر گرفت

ز اختلاسگرانش شروع کرد و سپس

پرَش به بال کلفت دو صد مدیر گرفت

همین که نوبت دانه درشت هاش رسید

منافقین همه را شعله در ضمیر گرفت

ز سال شصت عدالت، سوار بر غلطک

منافقان زمان را دوباره زیر گرفت

در امتحان لیاقت که نمره اش شد بیست

بهانه را ز دهان بهانه گیر گرفت

برای اینکه بگوید: فلان! خطرناک است

قیام کرده و پستی چنین خطیر گرفت

چنان به باد عدالت گرفت ایران را

که شعله هاش کمی دامن وزیر گرفت

کلاغ های وطن را مهاجرت داد و

ز حلق روبهکان قالب پنیر گرفت

فرشته وار به سوی مزار دزدان رفت

و خِرّ دزد، چنان منکَر و نکیر گرفت

برای ضربه‌ی آخر به مفسد اصلی

از او سپر، زره و خود و ضربه گیر گرفت

یکی که بردن نامش نیاز نیست بگفت:

دهان منتقدان نیز بوی شیر گرفت

و برده ام به خدایم پناه از دست

هر آنکه خرده به اشعار این حقیر گرفت

محمدحسین رحیمی

وطنزپایگاه شعر و ترانه طنز

vatanz_ir

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.