می‌بخشمت - امّا دلم؛ مانند ِ سابق نیست

می‌بخشمت - امّا دلم؛ مانند ِ سابق نیست

مانند ِ سابق؛ با دلت - دیگر مطابق نیست

مدیونِ "عشق"ی تو - بخشیدمت  با جان

فهمیدم،  امّا دیر - قلب ِ تو  عاشق نیست

عشق می‌بایست؛ آواره گرداند -  بسوزاند

دل ِ عاشق  بلرزاند - ورنه که رازق نیست !

دزدیده‌ای - نامهربان؛  دل را -  به نامردی

انصاف  کُن  -  آیا؛  نام ِ  تو  سارق نیست !؟

من - با  تو  یک دنیا  شُدم پیر، هیچ کس:

مانند ِ من - پوچ ِ  تمام ِ این دقایق نیست !

دنیا؛ همیشه  درد  زائیده -  بلا هم  روش !

عُمری‌ست؛ جان ِ ما - بر درد،  فائق نیست !

بیش  -  ز ِ   روز ِ  پیش؛  غرق ِ  غم ِ  دنیا

اندوه؛  دریا  شُد -  ساحل و  قایق نیست

یک عمر؛  رو  بودیم .... نارو؛  نبودیم  ما

با این - دل ِ بدبخت؛ کسی، صادق نیست

هر روز؛  یک روئی -  از خود  نشان دادی

ای  با صفت !  این‌ها؛  کار ِ  منافق نیست !؟

می‌بخشمت، امّا؛  قلبم - پُر از  زخم است

خونِ دلم مشکی‌ست، رنگ ِشقایق نیست !

من؛ از تو و  از عشق - از خویشتن سیرم

از  دست ِ  دنیا  که؛  هرگز  موافق نیست

می‌بخشمت -  امّا؛  راه ِ  ما -  سوا  گشته

در یک‌مسیر؛ پایِ دوتائی‌ِمان، واثق نیست !

این ناله‌هایم نیست ... درد است  می‌نالم

به"عشق" قسم این‌ها؛ غیر ِ حقایق نیست

این‌ها که می‌نالم -  کمی از این درد است

دیگر    زبان ِ  من؛  گویا  و   ناطق نیست

دل می‌کنم از عشق - فهمیده‌ام این "من" :

در  وادی ِ  عُشّاق؛ شخصی حاذق  نیست

بارانی‌ام  یک ریز -  از سرنوشت ِ خویش

دیگر دو چشم ِ من؛ از غُصّه عایق نیست !

در؛ قاموس ِ آدم‌ها - بازیچه گشته  عشق !

این واژه خط خورده، جزء علایق نیست !

هر چیز شایسته‌است - هر چه  خلایق را

در بین ِ  خلقت  - "ما" ؛ انگار لایق نیست !

بی‌زار ... از عشقم -  اندوه ... سر مشقم

فریاد خواهم زد،  "صدا" م  -  بالغ نیست

هر چند  -  قلب ِ  من؛  از غُصّه  بشکسته

امّا  دل ِ خونم؛  از  عشق  -  فارغ نیست

می‌بخشمت - هرگز فراموشم‌نخواهد شُد ...

بخشیدنم؛ مثلِ گُذشت ِ ربّ ِ خالق نیست !!

حسن_جهانچی

نیمه دوّم دی‌ماه - ۱۳۹۷

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.