پز اپوزوسیون

پز اپوزوسیون

چنین گفت قاضی به اسفندیار

به جای زر مفت، مدرک بیار

رو کرد آنگه به محمود کِی

همین هفته‌ی قبل، تو ماه دی؛

درافتاده‌ای با بزرگان چرا؟

پریدی به سردار؟ بیشی بیم باااا

چنین که پی فتنه ها میدوی

چه فرقی‌ست بین تو و موسوی؟

کجا رفت آن مرد خدمتگزار

به خویش آ، شدی عبد اسفندیار

طلسمت نموده بسان درخت

به وردش شدی اینچنین چوب سخت

دریغ از تمامی آن کارها

که شد در رضای مشایی هوا

اگر برنگردی ز راه بهار

بیایم سر کوچه‌ات کارزار

چنانت بکوبم به گوجه ز خشم

که ماند رد هاله ات روی چشم

زهرا فرقانی

طنزیمtanzym_ir

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.