ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
بخشی از شعرِ بازگشت
عاقبت خط جاده پایان یافت
من رسیدم ز ره غبار الود
نگهم بیشتر ز من می تاخت
بر لبانم سلام گرمی بود
شهر جوشان درون کوره ظهر
کوچه می سوخت در تب خورشید
پای من روی سنگفرش خموش
پیش می رفت و سخت می لرزید
خانه ها رنگ دیگری بودند
گرد الوده تیره و دلگیر
چهره ها در میان چادرها
همچو ارواح پای در زنجیر
عاقبت خط جاده پایان یافت
من رسیدم ز ره غبار الود
تشنه بر چشمه ره نبرد و دریغ
شهر من گور ارزویم بود
فروغ_فرخزاد
foroghfarokhzad