عاقبت یکروز ...

عاقبت یکروز ...

می گریزم از فسون دیده ی تردید

می تراوم همچو عطری از گل رنگین رویاها

می خزم در موج گیسوی نسیم شب

می روم تا ساحل خورشید

در جهانی خفته در ارامش جاوید

نرم می لغم درون بستر ابری طلایی رنگ

پنجه های نور میریزد بروی اسمان شاد

طرح بس آهنگ

من از انجا سرخوش و ازاد

دیده میدوزم به دنیایی که چشم پرفسون تو

راههایش را به چشمم تار میسازد

دیده میدوزم به دنیایی ک چشم پرفسون تو

همچنان در ظلمت رازش گرد ان دیوار میسازد

فروغ_فرخزاد

قسمتی از شعر دیوار

foroghfarokhzad

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.