ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
شدهام آخر پشیمانی
مهر چی خورده ام به پیشانی
حال من را اگر نمی دانی
من رسیدم به «کلّنا فانی»
تو بمان باجناب روحانی
تاهزارو همان که می دانی
آب ونان وهوا گران شده است
کله وپاچه بی زبان شده است
رأی تان که بلای جان شده است
بس کنید این همه سخنرانی
توبمان با جناب روحانی
تاهزارو همان که می دانی
نان تو گرم وآب ما سرد است
مشکل تو سری که بی درد است
هر کسی مثل توست نامرد است!
نه کریمی تو نه مسلمانی
تو بمان با جناب روحانی
تاهزارو همان که می دانی
پسرانم عزب، همه بیکار
دخترانم که ترشی بیجار
شدم از زار و زندگی بیزار
حق ما را مگر بلمبانی
تو بمان باجناب روحانی
تاهزارو همان که می دانی
مرد وزن جایشان عوض شده است
دزدی و رشوه بیغرض شده است
ژنتان ناقل مرض شده است
همه در حال گردهافشانی
توبمان با جناب روحانی
تاهزارو همان که می دانی
وقتی اینقدر فکرمان خام است
حقمان جای وام دشنام است
البته وام، دانه و دام است
شده این بانکها یه پا جانی
تو بمان با جناب روحانی
با هزاروهمان که می دانی
تو که پاسپورت نروژی داری
تو بپر توی پورشه من گاری
کار داری اگر چه بیعاری
خوب خوردی که ناقلا «مانی»
توبمان با جناب روحانی
تاهزارو همان که می دانی
خط تولید، خط خطی، خالی
حجم بالای واردات عالی
تو که وارد کنندهی سالی
توی صنفت رئیس و سلطانی
توبمان باجناب روحانی
تا هزاروهمان که میدانی
یا تو ۴۷ کورموزوم داری
یا که من اختلال هوشیاری
من گرفتار و تو طلبکاری!
تو غلط می کنی پشیمانی
توبمان با جناب روحانی
باهزاروهمان که می دانی
ناهید رفیعی
وطنز پایگاه شعر و ترانه طنز
vatanz_ir