قرص ماه است و راحت جانم، با نگاهی که رنگ مهتاب است

قرص ماه است و راحت جانم، با نگاهی که رنگ مهتاب است

قرص ماه است یا چه می‌دانم، قرص آرام‌بخش اعصاب است

گرچه هر دو شکستگی دارند، گرچه آشفته و پریشانند

زلف او تاب دارد و دل من، در هوایش هنوز بی‌تاب است

یکشب از پیش شاعران رد شد؛ بینشان سخت اختلاف افتاد

این یکی گفت: نشئۀ صرف است؛ آن یکی گفت: بادۀ ناب است

می خزد عشق توی سینۀ من، روشنی می‌تند درون دلم

ماه شب‌های من نمی‌داند، توی این پیله، کرم شب‌تاب است

راه‌ها بسته شد به ماهی که...

ماه‌ها خیره‌ام به راهی که...

(آمدم شکوه سر کنم اما، عشق راه گلایه‌ها را بست...)

سعید_سلیمان_پور

bolfozool

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.