ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
مهربونم! لولمان من
کاش میدانستی چه دردی در این صدا زدنها نهفته
کاش میدیدی تمام اشتیاق و حسرتی که در پشت خیسی چشمانم
مات و مبهم به زنجیر کشیده شده
داغی اشکهایم گرمی نگاهت را بر گونههایم حمل میکنند
دلم تنگ است
دلم برایت خیلی تنگ است
دلم برای با تو بودن تنگ است
دلم برای در کنار تو بودن تنگ است
میدانی دلم برای حرفهایت
درد دلهایت
برای نوازشهایت
دلم بدجوری برایت تنگ شده
اشتیاق تلخ تمام وجودم را در بر گرفته
دوباره تنها شدهام،دوباره دلم هوای تو را کرده
خواستم خودکارم را از ابر پر کنم و برایت از باران بنویسم
اما تو خودت از باران سیرابی
به یاد شبی میافتم که تو را میان شمعها دیدم
دوباره میخواهم به سوی تو بیایم.
در آواز شب آویزهای عاشق؟
در چشمان یک عاشق مضطرب؟
در سلام کودکی که تازه واژه را آموخته؟
دلم میخواهد وقتی کوتمبنه و قاسم باغها بیدارند، برای تو نامه بنویسم
و تو نامههایم را بخوانی و جواب آنها را به نشانی همه چهار محله ات بفرستی
ای کاش میتوانستم تنهاییم را برای تو معنا کنم و از گوشههای افق برایت آواز بخوانم
کاش میتوانستم همیشه از تو بنویسم
میترسم روزی نتوانم بنویسم و دفترهایم خالی بمانند و حرفهای ناگفته ام هرگز به دنیا نیایند
میترسم نتوانم بنویسم و کسی ادامه سرود قلبم را نشنود