عجب صبری خدادارد

عجب صبری خدادارد

عجب صبری خدادارد اگرمن جای اوبودم

همان درلحظه اول که اول ظلم را می دیدم  ازمخلوق بی وجدان

جهان راباهمه زیبایی و زشتی به روی یکدگر ویرانه می کردم

عجب صبری خدادارد اگرمن جای اوبودم

اگرمن جای اوبودم می دیدم درهمسایه صدهاگرسنه

چندبزمی گرم عیش ونوش نخستین نعره مستانه راخاموش آندم برلب مستانه می کردم

عجب صبری خدادارد اگرمن جای اوبودم

نه طاعت می پذیرفتم ازبهر استغفاراین بیدادگرها تیزکرده

پاره پاره درکف زاهدنمایان صبحه صددانه میکردم

عجب صبری خدادارد اگرمن جای اوبودم

برای خاطر تنهایکی مجنون صحرا گرد بی سامان،

هزاران لیلی ناز آفرین را کوه به کوه ،آواره ،دیوانه میکردم

عجب صبری خدادارد اگرمن جای اوبودم

بگرد شمع سوزان دل عشاق سرگردان

سراپای وجودبی وفا معشوق را پروانه میکردم

عجب صبری خدادارد اگرمن جای اوبودم

بعرش کبریایی،باهمه صبرخدایی  نازبریک ناروا گردیده خواری می فروشد

گردش این چرخ را وارونه بی صبرانه میکردم

عجب صبری خدادارد اگرمن جای اوبودم

که میدیدم مشوش ،عارف وعامی زبرق فتنه این علم عالم سوز و مردم کش

معدوم هرفکری ،دراین دنیای پر افسانه میکردم

عجب صبری خدادارد اگرمن جای اوبودم

چرا من جای اوباشم؟

همان بهتر که اوخود جای خود بنشسته تاب تماشای تمام زشتکاریهای این

مخلوق رادارد! وگرنه من بجای اوچوبودم

کی عادلانه سازشی باجاهل وفرزانه میکردم

عجب صبری خدادارد اگرمن جای اوبودم

عجب صبری خدادارد اگرمن جای اوبودم

معینی کرمانشاهی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.