این کشته‏ ى فتاده به هامون، حسین توست

این کشته‏ ى فتاده به هامون، حسین توست

وین صید دست و پا زده در خون، حسین توست

این نخل‏تر، کز آتش جان سوز تشنگى

دود از زمین رسانده به گردون، حسین توست

این ماهى فتاده به دریاى خون، که هست

زخم از ستاره، بر تنش افزون، حسین توست

این غرقه‏ى محیط شهادت، که روى دشت

از موج خون او شده گلگون، حسین توست

این خشک لب فتاده‏ى دور از لب فرات

کز خون او، زمین شده جیحون، حسین توست

این شاه کم سپاه، که با خیل اشک و آه

خرگاه، زین جهان زده بیرون، حسین توست

این قالب تپان، که چنین مانده بر زمین

شاه شهید ناشده مدفون حسین توست

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.