وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)
وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

قفلی شکست و در شب زندانم آمدی

قفلی شکست و در شب زندانم آمدی

از عمق شعرهای پریشانم آمدی

شوقت درون سینه ی من بود سالها

آغوش بازکردی و در جانم آمدی

بغضم گرفته بود و خیابان ادامه داشت

در بی قراری شب بارانم آمدی

پاییز، پشت پنجره ام قد کشیده بود

مثل بهار، تا لبِ ایوانم آمدی

این عطر شمعدانی من نیست...بوی توست

انگار تا حوالی گلدانم آمدی

نزدیکِ صبح، بالش من،خیس اشک بود

شاید کنار بستر بیتابم آمدی

انگار سالهاست کنارم نشسته ای

هرچند سالهاست که می دانم آمدی...

T.k‌

همیاران آسایشگاه معلولین و سالمندان گیلان-رشت (خیریه)

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.