وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)
وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

من ملکه‌های بی‌تاجی را می‌شناسم که....

من ملکه‌های بی‌تاجی را می‌شناسم

که بلندی ناخن‌هایشان را داده‌اند

و چروک پای چشم گرفته‌اند

و زنبورهای سیاه و سفیدی

که شش‌ضلعی‌های خانه‌شان را

با آب دهان شوهر افلیجشان چسبانده‌اند

من مورچه‌ی سیاهی را می‌شناسم

که صدهزاربار از یک دیوار سفید بالا رفته

و با سر به زمین خورده

و خدمه‌هایی را که واریس پای‌شان

هم‌اندازه‌ی گردنبندهای صاحبخانه‌هاشان شده

من زنان ساده‌ای را دیده‌ام

که دست‌های ترک‌خورده‌شان را

در انتظار خاکسترهای تکانده شده

زیر پنجره‌ی اتاقت گرفته‌اند

من قابله‌ی احمقی را می‌شناسم

که در پایان نمایش

در غفلت گل‌ها و دست‌ها

همیشه به دنبال دو کبریت نیم‌سوخته می‌گشت

گل سر قبر بیمارانش

۱۷دی۷۵

به_جای_مقدمه

چیزی_شبیه_زندگی نمایشنامه

حسین پناهی:

hoseinpanah

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.