وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)
وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

دیدم شبی به خواب کریستف کلمب را

دیدم شبی به خواب کریستف کلمب را

می‌کرد از خدا طلب عفو و مغفرت

می‌گفت ای خدای خطابخش جرم‌ پوش

من مجرمم، قبول کن از بنده معذرت

من قاره‌ی جدید تو را کشف کرده‌ام

ای کاش برنگشتمی از این مسافرت

جمعی سفید پوست ولیکن سیاه‌ دل

کردند ناگهان ز اروپا مهاجرت

چون پایشان رسید در آن سرزمین نو

کردند اجتماع و نمودند مشورت

گفتند: سرخ و زرد و سیه، پست و نفله‌ اند

دارند با شئون تمدن مغایرت

این قوم را که بهره ندارند از کمال

با مردم شریف نشاید معاشرت

وانگه بدین بهانه، نمودند از جفا

در آن زمان به کشتن مردم مبادرت

کشتند و سوختند و از این کار زشت خویش

برپای داشتند لوای مفاخرت

مانده است از مظالم جمعی سیاه‌کار

بر من سیاه‌ رویی دنیا و آخرت

ماهنامه گل آقا | سال دوم | شماره‌ی 4

ابوتراب جلی

وطنز پایگاه شعر و ترانه طنز

vatanz_ir

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.